تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15948
بازدید دیروز : 54546
بازدید هفته : 223158
بازدید ماه : 643768
بازدید کل : 2252966
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 13 / 1 / 1397


خداحافظ، کربلایی خاتون!
خدا حافظ ای پنجاه و... این همه سال در بدری!

خدا حافظ ای پنجاه و... این همه سال شبانه های زخمی!
خداحافظ ای پنجاه و... این همه سال خستگی ممتد!
خداحافظ ای تا ابد چلّه نشین کربلا، پرستوی زخمی خانه به دوش!


و خدا حافظ ای خاتون غم ها، زبان ناطقه بنی هاشم،
کانون وفا، حیدر ثانی، ای ام المصائب، زینب!...

امشب را سبک تر سفر می کند و سنگینی بار رسالت
خود را بر شانه های زمین می سپارد؛


آن سان که از آن موقع، شانه های زمین، در هر بهاری زخم
بر می دارد و از دل زمین، گل های سرخ رنگ می روید.

لاله، پلاک رنگین کربلاست و رسالت زینب، رساندن
کربلا به مقصد است.لاله، دل پاره پاره شبگرد نینواست.
لاله، دل خون شده زینب است.

بگذر ای مرگ برادر بر دوش
بگذر ای درد سراسر بر دوش

بگذر ای کرب و بلایی خاتون
سینه زخمی مادر بر دوش

بگذر ای مردتر از هر کوفی
بگذر ای پرچم حیدر بر دوش.

مژده باد تو را، زینب!
که دیگر فردایی نیست، این شام غریبان آخرینِ تو
را که کوفیان، خاکستر بر سرت بریزند و بر
اشک های جانسوز کودکان، نیشخند بزنند.


مژده بادت که دیگر، زنان قبیله تاریکی،
بر مظلومیتت کِل نمی کشند!

خاتون!
دیگر راحت شدی و غم فردا را نمی خوری که سر خورشید
را بر نیزه ها ببینی و از سوز جگر، سر بر محمل بکوبی.

خانم!
نمی دانم که این دریای صبر را از کدامین آب
حیات سر کشیده ای که صبر هم در مقابلت زانو زد.

اما سرانجام بعد از پنجاه و چند سال، مقنعه مشکینی را از
سرت برداشتی و با لباس سفید به خانه ابدی ات رفتی.


ابراهیم قبله آرباطان


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 13 / 1 / 1397



السّلام ای زینب ای معنای عشق
السّلام ای رتبه والای عشق

السّلام ای اسوه صبر و ثبات
السّلام ای روشنی بخش حیات

السّلام ای عزم ورأی استوار
السّلام ای مرتضی را یادگار

السّلام ای رهرو راه حسین
السّلام ای جانِ آگاه حسین


السّلام ای زینب ای جان صبور
السّلام ای در همه غم ها شَکور

ای بلند آوازه عزّت مدار
ای مِهین بانوی مُلکِ افتخار

ای که نام اقدست باشد قرین
با بهار گریه شورآفرین

هرکجا نام تو آید بر زبان
اشک می جوشد به استقبال آن


صاعد اصفهانی


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 13 / 1 / 1397



بانوی عقل و صبر

ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام






زینب علیهاالسلام برخیز!

ای گل بوستان ولایت! برخیز و بار دیگر علی وار علیه السلام
بر زلف اندیشه و سخن شانه بزن و آتش خطبه هایت
را نیز بر خرمن یزیدیان زمان ما بزن.

ای مادر صبر و ای اساس عفاف!
برخیز و به جان بی رمق مسلمانان، با گوارای
کلام و عصاره پیامت، روحی تازه ببخش.


زینب، ای زبان علی در کام!
و ای استمرار ناله های زهرا در بیت الاحزان هستی!
برخیز و با ما سخن بگو

ای قهرمان داستان کربلا!
بر تن زخمی عدالت، مرهمی نِه و تیر نظم نوین جهانی
را از پر و بال شکسته آزادی و انسانیت بیرون کش.


ای خواهر «تنهاترین سردار»!
می دانم که آسمان دلت در کنار حسن علیه السلام ، خون گریه کرد؛

ای شاه بیت غزل عارفانه و عاشقانه نینوا!
بخوان که: کربلا می مرد اگر زینب نبود!


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 1 / 1396

آن روز که در سایه سار بلند شکیبایی ات، درد تکیه زد و غم صبورترین شانه و
مطمئن ترین قلب را در ازدحام خون و عطش و تازیانه یافت، ما به توانایی «زن» ایمان
آوردیم و اندیشه بی بنیاد «ضعیف انگاری» زن را بر همه کج اندیشان آوار دیدیم.

آن روز که از ساحل گودال گذشتی و موج متلاطم خون تا ابدیت دامن می گسترد
هیچ کس تو را شکسته ندید. آنان که حماقت خویش را راست ایستاده بودند و فرو شکستنت
را انتظار می کشیدند، زنی را دیدند که راست قامت می دوید

اگر هم خم می شود، برای بوسه وداع بر حلقومی بریده و نشاندن پیکری است، 360 زخم
خورده در مقابل چشم های خدا که: «خدایا قربانی آل محمد(ص) را بپذیر

در آفتابی ترین مشرق هستی گودال قتلگاه هیچ کس افول صبوری زینب(س) را ندید.
هیچ کس در آن لحظه که همه هستی می شکست و همه ذرات می گریختند و پشت آسمان
خمیده ترمی شد، ضعف در سیمای حضرت زینب(س) ندید.

آنگاه نیز که در حریق حرم، کودکان سرگشته را به آغوش می کشید، تردید و تشویش
حتی دمی به حرم امن قلبش راه نیافت.با چهره غبارآلود، پس از سه روز عطش و
گرسنگی، از دشت لاله رنگ آتش خیز گذشت، ولی هنگام عبور از انبوه لاله های
پرپر، هیچ کس باغبان بزرگ دشت را به گل چیدن ندید و گرچه انبوه گلبرگ های
پرپری که زیر سم پاییز له می شدند، جانش را شعله ور
می کرد، کسی گلبرگ روحش را پریشان و بازیچه ندید.

از کربلا تا کوفه، آسمان دمی بی چرخش تازیانه و غوغای تمسخر فاتحان زبون کربلا
نبود و زینب(س) که بازوان تازیانه خورده مادر را تجربه می کرد، با آرامشی
شگفت، همه راه را تا پایان، چشم بر چشم برادر پیمود.

آ نگاه نیز که به شهر تمسخر و تحقیر و دشنام گام نهاد و دوازده هزار نوازنده، جشن
پیروزی برپا ساخته و هزاران زن بر پشت بام ها هلهله گر بودند و پای کوبی مستان با
آه آه کودکان در هم می آمیخت، شکیبایی و وقار، لحظه ای از کاروان قلب زینب(س) فاصله نمی گرفت.

زینب(س)، آبروی صبوری و آیت بزرگ ایستادن است و کدام مفسر و تفسیر به ژرفای
بطن در بطن این آیت سترگ راه خواهد یافت. اگر او نبود، چه کسی انگاره ناتوان بودن
زن را از ذهن ها می شست؟ چه کسی توانایی و عظمت زن را چونان خورشید بر
پلک هایی که به کج بینی و کم بینی و بدبینی عادت کرده اند، می تاباند؟

حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی برنمی تابد. هیچ کس نیست که بی قراری اشک ها را
در مرور غم های زینب(س) پشت پلک هایش تجربه نکند. هیچ عاطفه ای نیست که شنیدن آنچه
بر زینب(س) رفت، طوفانی اش نکند.

چهار ساله بود که در افق نگاهش، آخرین روزهای زندگی پیامبر غروب کرد.
هنوز سایه سنگین غربت پیامبر از دیواره قلبش دامن برنچیده بود که در شبانگاه
درد در غریبانه ترین تشییع، گلبرگ پاییز زده پیکر مادر را در گمنامی کاشت
و در اندوهی بی صدا به خانه بازگشت.

تنهایی پدر، دردهای پنهان و ناگفتنی، خار خلیده در چشم و استخوان نشسته
در گلو، زینب(س) را می گداخت. در خانه بی زهرا(س)، همه خاطرات مادر را مرور
می کرد. می دید که سر بر دیوار، غریبانه می گرید و سر در چاه، آه می کشد و با
تصویر خویش که در پرتو ماهتاب بر آب افتاده، دردهای سینه سوز را بازمی گوید

هنوز سی سالگی را سپری نکرده بود که در آستانه در برایش هدیه ای سرخ از
مسجد آوردند. پدر قربانی عدالت خویش شده بود و خلاصه سیاهی در
ناجوانمردانه ترین ضربت، آفتاب را در غدیری از خون نشانده بود.

دو روز که از ثانیه هایش به درازای قرن ها گذشت، چکه چکه علی(ع) بر
دامان زینب(س) چکید و زخمی که چشم بر چشم زینب(س) داشت، با دختر حدیث رفتن می گفت.

دو روز تیماردار پدر بود. با نظاره مرغکانی که شیون می کردند، هرگاه سرِ
راندنشان داشتند، زمزمه پدر برمی خاست که: «مرانید، نوحه گرند

خوان چهارم، زهرآبه هایی است که تشت را آذین می بندد. پاره های جگر برادر
و خیانت نامحرم ترین محرم بر سیمای رنگ پریده حسن(ع) لبخند می زند و زینب(س)
می بیند که لخته لخته برادر در تشت فرو می چکد.

راستی کدام شانه را شکیب این همه رنج است.
کدام دل را یارای تحمل این همه درد، این همه سوز، کدام انسان را می شناسی؟

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 1 / 1396



۩ ۩ آبروی صبوری۩ ۩

۩ ویژه نامه وفات حضرت زینب علیها السلام ۩

قصد کجا را کرده ای، ای آسمانی؟!

پرواز با بال شکسته می توانی؟


پرواز کن تا حاجت خود را بگیری

شاید نمی خواهی دگر زنده بمانی


یک سال و چندین ماه، هرشب گریه کردی

با بال و پرهای کبود و ارغوانی


یک سال و نیم انگار که آبی نخوردی

هرشب به اشک و ناله و غم میهمانی


هرشب دعای رفتنت را دوست داری

بهر ملاقات حسینت بی امانی


اصلاً بیا و فکر کن چیزی ندیدی

با آنکه داری از برادر یک نشانی


در گوشه ی هجره نشستی تا ببینی

یک اتفاقی سرخ، حتی ناگهانی


تو که توان پر گشودن را نداری

قصد کجا را کرده ای، ای آسمانی؟



شاعر : رضا باقریان


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی